تا قبل از این فصل احتمالا شما را درگیر یک چالش بسیار مهم در درک بهتری از زندگی و سرانجام آن کردم. هریک از ما میتوانیم بیتوجه بوجود چنین چالشی بزندگی خود بر اساس نیازهای متنوعی که داریم بپردازیم. در برآورده کردن نیازها احتمالا بنظرتان میآید ، باید بر مبنای اصولی که از عرف جامعه ، یا مبانی علمی ، یا از شناخت دینی ویا تلفیقی از آنها کمک بگیرید. ممکن است در عرف جامعه رفتارهای خطا و یا نوعی از فساد بزک شده وجود داشته وبآن عادت کرده و یا بظن خود الزاما بر اساس آن رفتار کنید. مثلا رشوه را رایج ، ربا را اقتصادی ، خودفروشی را ضامن بقاء ، غیبت را لازمه تسلط ، رانت را عامل قدرت ، پولشوئی را راه دور زدن ، … بدانید. تکیه بر این رفتارهای خطا و فاسد ، همانند موریانه بجان ستون جامعه روبه پیشرفت و احتمالا قدرتمند افتاده و در بهترین حالت روند استحکام را ، کند و متخلخل کرده و همانند استخوان پیر و بیمار ، شکننده شده که در نهایت به اندک فشاری شکسته میشود. اگر فقط بر مبانی علمی تکیه شود! بدلیل گرفتاری در اخلاق ضعیف و منحرف ، عاقبت استفاده از علم بداخلاق ، جامعه را به باتلاق بداخلاقانی میاندازد که آنها نیز بتبع هوای نفس و برتری خواهی مطلق ، باعث شروع جنگهای کوچک و بزرگ شده که آثار زیانبار آن کثیری را نابود میکند. نمونه بارز آن در رفتار آلمان قبل از جنگ دوم و الان هم در رفتارهای سلطه خواهانه رهبران بداخلاق کشورهای قدرتمند میباشد. تکیه بر دین استحاله شده و از اصالت ساقط شده ، مشکل بزرگتری را ایجاد میکند ، چراکه همه اعمال جامعه بر ارزشهای ظاهری و غیر اصولی رشد یافته و زمینه را برای تبهکاری و نابودی شرافت انسانی فراهم میکند ، چنانچه این بلیه را هم در برخی کشورها می بینیم ، افتخارات آنها را میشماریم و آرزو میکنیم برای چند صباح زندگی در آنها غرق شویم! در حالیکه اغلب در آنها خرد و هضم میشویم. و اما تکیه بر تلفیقی از عرف ، علم و دین (مبدل شده ) نیز وضعیتی بدتر دارد! چراکه هر نتیجه بد آنرا ، روشنفکرانش بگردن یکی از این 3عامل انداخته و خواهان اصلاح آن میشوند که آنهم تا بحال و هیچگاه به نتیجه نرسیده است. پس چه باید کرد؟ جواب کلی را در این کتاب مطرح کرده ایم ، اما اعتراف میکنم جلب نظر همه دشوار و زمانبر است. اما نومید نیستیم ، چراکه خستگان و نا امید شدگان از جوامع فوق بدنبال آسایش دنیا و عقبی ، تواما هستند و بنابراین با درایت کامل به راه حلها توجه کرده و ارزیابی میکنند. بهمین دلیل در میانه این کتاب ، این فصل را آورده ایم تا علاقه مندان را برای حرکت بسمت عدالت ابدی در حد بضاعت خود راهنمائی کنیم و اطمینان دارم بسیاری از آنها توانائی شگرفی در پیدا کردن و پیمودن دارند. از نوجوانی بخاطر دارم هرگاه مظالمی را خود یا اطرافیانم میدیدیم که بر رفع آن قدرتی نداشتیم ، گفته میشد واگذارش کنیم بخدا و روز قیامت ، این طرز فکر همیشه در ذهنم بود و در صحنه های مختلف زندگی بآن برخورد میکردم. یکبار بخودم گفتم ، خوبست تحقیق کنم که آیا این فکر منطقی و حساب شده است یا نه ؟
…..
** این موضوع مهمترین بخش از کتب عا میباشد **

دیدگاهتان را بنویسید