ابوجعفر محمد ابن بابویه قمی معروف به “شیخ صدوق” (زاده ۳۰۶ ـ درگذشته ۳۸۱) از علمای شیعه قرن چهارم هجری قمری بود. بنا به قولی این مرد به دعای امام زمان (عج) بدنیا آمده ، که میتوانید داستان آنرا مطالعه نمائید. اما آرامگاه شیخ صدوق، درگذر زمان به خاطر حمله مغولان و جنگهای خوارزمشاهیان و تیموریان و همچنین بعلت حوادث مختلف چندین مرتبه خراب و ویران شد و سالها در زیر تودههای خاک پنهان شده بود، بگونهای که در زمان فتحعلی شاه در سال ۱۲۳۸ روی آن را کشتزار و باغی فراخ به نام «باغ مستوفی» پوشانده بود. ولی در آن سال باران زیادی بارید که بر اثر آن، سیل عظیمی آمد و تمام زمینهای کشاورزی و باغهای اطراف شهرری را آب فراگرفت و بعضی از مناطق را تخریب کرد؛ اطراف مقبره شیخ صدوق نیز فروریخت و شکافی ژرف در کنار آن پدید آمد. هنگامی که به اصلاح و مرمت این قسمت مشغول بودند، بناگاه سردابی ظاهر شد که آب قسمتی از آن را تخریب کرده بود. (در پی این حادثه، واقعه عجیبی نیز اتفاق افتاد که تفصیل این واقعه را بسیاری از بزرگان در کتابهای خود آورده اند ) وقتی که برای بازرسی و جستوجو به آنجا وارد شدند، جسدی را مشاهده کردند که تمام اعضای بدنش سالم و تازه به نظر میرسید و هیچگونه عیب و نقصی در آن دیده نمیشد و با صورتی نیکو آرمیده بود! و هنوز اثر حنا بر ناخنهایش مشهود بود. ناخنهای یک دست را گرفته و ناخن دست دیگر را نگرفته بود، ریشش روی سینهاش ریخته شده بود و بدن چنان سالم و تازه بو که انگار تازه از حمام بیرون آمدهاست (فقط رشتههای نخ پوسیده کفن که از هم گسسته شده بود در اطراف جسد بر روی خاک ریخته بود!).
این خبر به سرعت در شهر ری و تهران پیچید تا آنکه به گوش فتحعلی شاه رسید. وی دستور داد سرداب را نپوشانند تا او شخصاً جسد را ببیند. شاه به همراه گروهی از علما و افراد سرشناس برای بررسی وضعیت در منطقه حضور پیدا کردند و وارد سرداب شدند و پس از سالم یافتن پیکر و تأیید اصل قضیه، برای شناسایی جسد، شروع به بررسی و جستوجو کردند. با جستوجو و بررسیهای انجام شده ، متوجه لوح و سنگ قبری میشوند که بر روی آن چنین نوشته شده است: «هذا المرقد العالم الکامل المحدث، ثقه المحدثین، صدوق الطایفه، أبو جعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی.» پس از بررسیهای کامل و پیداشدن این سنگ نوشته و تأیید علما و امینان مردم، در صحت و شناسایی جسد شیخ صدوق، جای هیچگونه تردیدی باقی نماند، پس شاه دستور داد سرداب را بازسازی کنند، در آنرا ببندند، حفره پدیدآمده را مرمت کردند و بنایی مناسب بر آن بسازند و به بهترین وجه تزیین و آینهکاری شود.

نه در معدن نمک ، نه در تابوت مومیائی ، نه فریز شده ، ... از دل تاریخ چند صد ساله بیرون آمد و تازه ، آیا نباید اندیشید؟ بله میدانیم شما چگونه فکر میکنید ، اما عمیقتر فکر کنید. در مفهوم "عدالت ابدی" توضیح داده ایم